بعد داستان سکسی منو دختر خالم از ظهر, یوکی میناگاوا
یک مرد به یک شهر کوچک آمد و مجبور به ماندن در یک متل ارزان. هیچ داستان سکسی منو دختر خالم حزب در این نزدیکی هست وجود دارد, و او نتواند اتاق. اما پس از آن او بر یک مجله با پیشنهاد خدمات جنسی تصادفا. بدون فکر کردن دو بار ، آن مرد دعوت کشیش عشق به نحوی زمان در این سوراخ منتقل می کند. به تعجب او ، او توسط هاگا گرفتار شد ، اما توسط یک دختر نسبتا زیبا ، که خوشبختانه او را خفه کرد و به او لیسیدن داد. مرد انتظار نداشت که فاحشه چنین لذت را به ارمغان بیاورد.