بانوی و داستان س با خاله دو کفش های چوبی مطیع
مرد با شکایت به بیمارستان آمد. دو خواهر جوان به او گوش دادند و ناگهان داستان س با خاله او را روی مبل گذاشتند و شروع به خوردن او کردند. سپس او دمار از روزگارمان درآورد یکی از آنها, پس از آن موقعیت خود را تغییر, و حتی اگر او لعنتی به تنهایی, او لیسید و نوازش دیگر .