دو دختر را داستانسکسیخاله هر یک از دیگر, عمیق در گلو, گلو
این دانش آموز غیر رسمی در حال حاضر معلم آورده است. او همیشه به دنبال الاغ او است ، او فقط نیاز به حواس پرتی دارد. او در حال حاضر از گفتن او که او متواضع تر است خسته, و تصمیم می گیرد را به آن مرد به خانه اش, که در آن در داستانسکسیخاله آشپزخانه بر روی میز آنها منجر به یک عشق بی شرمانه.