آسا آکیرا منو عمم با دو نفوذ
دختری که دیوانه وار در عشق با جنس است ، اما آن را برای یک مدت طولانی به حال نیست ، شکار رفت. این فقط کشاورزان محلی بود که در روستای دور افتاده خود دمار از روزگارمان درآورد. و پنهان در کمین ، او را برای او صبر کردم. کشاورز ، همه جا بی خبر ، به انبار در کسب و کار رفت ، هنگامی که به طور ناگهانی او توسط این دختر ناراحت مورد حمله قرار منو عمم گرفت ، شروع به حرکت دست خود را و سرگردان در همه جا. دختر به زانو افتاد ، خروس لرزان خود را بیرون کشید و شروع به خوردن کرد. بازگشت از شوک ، کشاورز متوجه شدم که دختر زیبا است و باید لحظه ای را از دست ندهید. او را با یونجه پر کرد ، کس او را لیس زد و به توپ هایش زد. او حتی موفق به بازی با فالوس در مقعد او و تقدیر شیرین در دهان او.