لعنتی داستانسکس باخاله بیشتر از زمان اوا Notti
یک دختر بزرگ در یک تی شرت ساتن قرمز و دوست پسر خود را با pigtails. او می رود در عوضی با یک لیوان شراب, و پس از آن می اندازد تعجب در طبقه دوم با بستن یک گره برای یک قطب چوبی و چشم بند آن. یکی دیگر از دختر پر زرق و برق به اتاق معرفی شده و شروع به نوازش کردن دختر. سپس چشم بند را از او برداشته و کودک می داند که داستانسکس باخاله چرا این مرد چنین لمس ملایم دارد. به طور کلی, او با چنین شرکت بسیار خوشحال بود و به یک بازی سه نفری پرشور توافق.